خلق مفاهیم: زیرساخت زبانشناختی آینده پژوهی

یا رب این نای و نِی و ما و من و دمدمه چیست

دَم به دَم می دمد و صاحب دم پیدا نیست

پر صدا کرده جهان را زمَنَم این “من” کیست

مَنَم این صاحب دَم یا من و او هر دو یکیست

مقدس فانی

 

ویتگنشتاین در جایی این سوال را مطرح کرده بود که “زمانی که من با خودم صحبت می کنم، لطفا کسی به من بگوید که چه کسی با چه کسی در حال صحبت است”. پاسخ به این سوال همچنان نامشخص است و در این نوشتار قصد بررسی پدیده گفتگوی درونی را ندارم. اما نقش این گفتگوی درونی در آینده پژوهی واضح است.

محققان علوم شناختی بر این اعتقاد هستند که افراد می توانند در مورد آینده های ممکن، حداقل به دو روش فکر کنند. روش اول به صورت کلامی (اغلب به صورت گفتگوی درونی) و روش دوم به صورت تصوری (اغلب به صورت تصویر ذهنی) است. همین محققان به این نتیجه رسیده اند که هر فردی در شرایط تفکر به آینده های بسیار دور (فاصله زمانی زیاد) بیشتر به گفتگوی درونی تکیه می کند تا به تصویرسازی ذهنی. چرا که تصویر سازی آینده ای که می تواند شرایط بسیار متفاوتی از زمان حال داشته باشد، بسیار مشکل است. البته در تفکر درباره آینده بسیار دور هم تصویرسازی های ذهنی دخیل هستند، اما گفتگوی درونیِ فرد نقش اصلی را دارد. حتی زمانی که فرد در تلاش است، از یک سری گزاره ها و با کمک استدلال ها (اغلب علّی) به یک نتیجه گیری درباره یک یا چند آینده ممکن برسد، نیز به گفتگوی درونی و تصویرسازی های همزمان تکیه می کند. گفتگوی درونی فرد در تعیین این که چه علتی باعث چه معلولی می شود، نقش اصلی را دارد. کارل وایک یکی از پیشروهای روانشناسی سازمانی و مبدع محسوس سازی، پا را فراتر گذاشته و مدعی است که تا زمانی که فرد نبیند که چه می گوید، نمی تواند بفهمد که چه می داند. عبارت معروف وی چنین است:“چطور می توانم بدانم که درباره چه فکر می کنم، تا زمانیکه نبینم چه گفتم”. البته این دیدن و گفتن می تواند به صورت گفتگوی درونی و یا گفتگو در یک جمع باشد. به هر حال این گفتگو، چه به صورت درونی باشد یا به صورت گروهی و اجتماعی، نقش بسیار زیربنایی در آینده پژوهی فردی و سازمانی دارد. حال سوال اینجاست که محتوای این گفتگو و کلمات، بافتار، موضوعاتی که در این گفتگو انتخاب می شوند، بر چه اساسی انتخاب می شوند و چه تاثیراتی در آینده پژوهی فرد یا سازمان دارند؟

در یک جمله باید گفت که انتخاب مفاهیم، کلمات، موضوعات و قراردادن آن ها در یک بافتار (داستان/روایت/نظریه) درباره آینده، همه چیز یک کار آینده پژوهی است. اگر آینده پژوهی نیاز به درک و فهم درست تغییر و تحولات، اثر گذاری بر تغییرات و یا سازگاری با آن داشته باشد، باید بتواند مفاهیم، و نظریه هایی را خلق و توسعه دهد که قدرت احاطه و تسلط بر آن تغییر و تحولات را در فرد یا سازمان ایجاد کند. به طور کلی، سازگاری بشر بستگی به ظرفیت وی در خلق مفاهیم و نظریه هایی دارد که  اطلاعات درست و دقیقی درباره واقعیت های جاری مهیا می کند. همین مفاهیم و نظریه ها در واقع تعیین کننده اصلی رفتارهای فردی و سازمانی هستند. به عنوان مثال، در وزارت نفت ایران در سال های گذشته، دفتر و پژوهشکده های متعددی به نام “ازدیاد برداشت” وجود داشت. یعنی مفهوم راهبردی وزارت نفت در مسیر برداشت بیشتر و سعی در استخراج هر چه بیشتر نفت از مخازن بود. این مفهوم در سال های اخیر به “برداشت صیانتی” تغییر کرد. همین مفهوم برداشت صیانتی با خود سلسله ای از مفاهیم مرتبط دیگر (مانند رعایت منافع بین نسلی و …) را آورد و در نهایت رفتار کلی وزارت نفت و صنعت نفت را به کلی تغییر داد.

به هر حال مفاهیم،کلمات و زبان، معناهایی را در اذهان، خلق و تولید می کنند که در نهایت به تجربه ی موقعیتی آن فرد یا سازمان شکل می دهند. یعنی زبان، سازنده واقعیتی است که آن فرد یا سازمان می بیند. پس ممکن است که با انتخاب مفاهیم و کلمات اشتباه، نظریه های اشتباه، واقعیت های مجازی و دروغین در اذهان شکل گیرد و منجر به تصمیم ها و اقدامات اشتباه شود.

ماتورانا یکی از دانشمندان علوم زیستی معتقد است که انسان بودن فقط بدین معنا نیست که ما می توانیم با زبان با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم، بلکه بدین معنا است که ما در زبان غوطه ور هستیم. در نگاه متخصصان علوم شناختی، هر سازمانی یک سیستم زبانی است.

در همین راستا، ویتگنشتاین جمله معروف دیگری دارد که به صورت بسیارگویا، نقش زبان را در حیات فردی و سازمانی تشریح می کند. او می گوید که “محدوده زبان من، محدوده دنیای من است”. می توانیم این جمله ویتگنشتاین را در حوزه آینده پژوهی چنین بسط دهیم که برای یک فرد یا یک سازمان، فضای ممکن هایی که پیش روی خود خواهند دید، محدود به زبان (تفسیری) موجود و در دسترس آن ها خواهد بود. یعنی به اندازه مفاهیم، نظریه ها و در حالت کلی زبانی که افراد در اختیار دارند، واقعیت های جاری را دیده و درک کرده و در نهایت ممکن های موجود را شناسایی خواهند کرد. زبان حاکم بر یک فرد یا سیستم تعیین کننده هویت آن فرد یا سیستم بوده و نه تنها به واقعیت های پیش روی آن ها شکل و معنی و انسجام می بخشد، بلکه حد و مرز و کرانه ممکن ها را نیز برای آن فرد یا سازمان، تعیین می کند.

خلق مفاهیم و نظریه های روبه آینده، ابزاری است که آینده پژوهان در اختیار دارند تا بتوانند افراد و سازمان ها را در برابر تغییرات مهیاتر کنند. آینده پژوهی در حقیقت، هنر استفاده از ظرفیت های زبان است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.