جاذب ها: بستر خلق آینده های جدید در سیستم های آشوبناک

نظریه آشوب بر خلاف عنوانش که بی نظمی و بی قاعدگی را القا می کند، در تلاش است این درک را ایجاد کند که همواره بین رویدادهایی که به ظاهر تصادفی/بی نظم/بی قاعده می آیند، ارتباطات متقابل زیربنایی (به ظاهر پنهان) وجود دارد. پیدا کردن این ارتباطات متقابل یا الگوهای پنهان در هر زمینه هستی و زندگی، اصلی ترین ماموریت دانشمندان حوزه آشوب و پیچیدگی است. در دیدگاه آشوب، تمامی فعالیت ها در جامعه و طبیعت، فعالیت های جمعی هستند و هر فردی، بخش جدایی ناپذیر از کل است. یکی از الگوهای به ظاهر پنهان، جاذب ها هستند. حتی در سيستم‌های غيرخطی كه همواره با پيامدهای غيرقابل پيش‌بينی همراه هستند، نيز ساختارهاي عميقی وجود دارند كه به جاذب‌ها معروف هستند. يك جاذب در واقع يك اصل سازمان‌ده بوده و يك شكل ذاتی از امور است كه پديده مورد نظر، همواره در مراحل تكاملي خود، گرايش به آن دارند. با یک مثال ساده شروع کنیم، وقتی شما یک پاندول را از حالت عمودی و ایستا خارج می کنید و در زاویه تتا رهایش می کنید، پاندول پس از چندین بار تاب خوردن در نهایت دوباره به حالت عمودی و سکون خود باز می گردد. حالت عمودی برای پاندول نقش جاذب را بازی میکند.

یا در مثالی مشابه، اگر یک تیله را در درون یک کاسه روی میز رها کنید، تیله پس از چندین بالا و پایین رفتن، در نهایت در مرکز کاسه می ایستد. نقطه مرکزی کاسه و نقطه عمودی پاندول در واقع، جاذب های تیله و پاندول هستند. این نوع از جاذب ها، جاذب های نقطه ای هستند.

 انواع دیگری از الگوهای جاذب‌ها را می توان به راحتی به وسيله تحليل‌های ساده به دست آورد. برای مثال در يك نمودار سينوسی كه با نظم موجی خود در يك نمودار كشيده می شود، تكرار تناوبی نمودار را می توان به‌صورت الگويی در نظر گرفت كه پيامدهای بعدی و تغييرات متغيرها را پيش‌بينی كرد. اين محدوده تغييرات را جاذب‌های استاتيك یا جاذب های دوره ای مینامند.

شما وقتی به صورت روزانه به محل کار خود می روید، محل کار شما یک جاذب برای شما محسوب می شود. اگر بعد از کار به صورت تناوبی به همراه دوستان خود به یک پارک، کافی شاپ یا هر مکان دیگری می روید، آن محل ها برای شما، جاذب محسوب می شوند. و چنانچه مسیر رفتن شما به محل کار و رفتن به سمت پارک/کافی شاپ را با هم در نظر بگیریم، شما در یک جاذب به صورت چرخه محدود قرار دارید. یعنی این کار شما به صورت تناوبی و در دوره های مشخص تکرار می شود.

جاذب چرخه محدود

جاذب ها تنها در دنیای فیزیکی یافت نمی شوند، بلکه در دنیای ذهن نیز جاذب ها مطرح هستند. جهان بینی افراد، دیدگاه ها، عقاید، باورها و مدل های ذهنی در دنیای ذهن، نقش جاذب را بازی می کنند. چرا که فرد به محض قرار گرفتن در یک موقعیت ناشناخته و مواجهه با اطلاعات توام با عدم قطعیت به مدل ذهنی، باور و عقاید خود رجوع می کند و موقعیت موجود را با همان ها تحلیل کرده و واکنش نشان می دهد. شخصیت هر فردی نیز مکانیسم مشابه جاذب را داراست. چرا که فرد در موقعیت های متفاوت و در طول زمان که از لحاظ جسمی دچار تحولات زیستی وسیع می شود (پیر می شود) بر اساس شخصیت و هویتی که دارد، عمل کرده و از الگوی رفتاری مختص خود پیروی می کند. شخصيت افراد با وقوع رخدادهای مختلف، تغييرات گوناگونی پيدا می كند، ولی اين رفتارهای متغير نيز از الگوهای مشخصی و يا به عبارت ديگر از جاذب‌های بخصوصی پيروی می كنند. حتی حافظه بلند مدت انسان نیز بر اساس فرایند جاذب ها در نظریه آشوب عمل می کند. یعنی یک سوال یا مفهوم خاص باعث می شود که شبکه های عصبی خاصی در مغز به صورت غیر خطی فعال شوند. این شبکه خاص عصبی، در واقع، نقش جاذب را برای آن سوال یا مفهوم بازی می کند. یعنی در هر زمانی که آن سوال یا مفهوم دوباره تکرار شود، همان شبکه های عصبی فعال شده و جواب به ذهن فرد خطور می کند. این نوع جاذب ها که در ذهن و مغز و سایر سیستم های پیچیده وجود دارند، به جاذب های عجیب معروف هستند. یعنی حالت نقطه ای و یا دوره ای ندارند، بلکه اگر چه یک شکل و فرم مشخصی دارند، اما هیچگاه در موقعیت های متفاوت عینا تکرار نمی شوند. جاذب عجیب ادوارد لورنز از این نوع جاذب ها است. داستان ادوارد لورنز بسیار معروف است. وی یک مدل ریاضی برای پیش بینی آب و هوا بنا کرده بود. روزی متوجه شد که با اعمال تغییرات بسیار جزئی (در حد چند هزار صدم) به متغییرهای مدل خود به پاسخ های بسیار متفاوت می رسد. یعنی مدل وی به تغییرات بسیار جزئی در شرایط اولیه بسیار حساس بود و جواب های بسیار متفاوت بدست می آورد، اما نکته قابل توجه این بود که همه پاسخ های وی در یک محدوده ای بدست می آمدند که نمودار آن ها بسیار شبیه یک پروانه بود. این نمودار پروانه ای در واقع همان جاذب سیستم مورد نظر وی بود. اما چون شکل و تغییرات در این جاذب ها بسیار غیر معمول و غیرتکراری بود، به آن لقب جاذب های عجیب دادند. عبارت “اثر پروانه ای” از همین آزمایش در نظریه آشوب مطرح شده است که مفهوم بسیار اساسی است.

 نمودار مربوط به آزمایش ادوارد لورنز

جاذب‌های عجيب در واقع مشخص‌كننده سيستم‌های آشوبناك هستند كه تغييرات این نوع سیستم ها در گستره محدودی به صورت غيرقابل پيش‌بينی رخ می دهند. به‌عبارت ديگر، جاذب عجيب الگوی خط سير سيستم آشوبناك است كه به وسيله نمودارها و شكل‌های مختلف، بيانگر رفتار کلی سيستم است. با اين وجود كه رفتار سيستم آشوبناك در محدوده جاذب عجيب، غيرقابل پيش‌بينی و نامنظم است، ولی همان جاذب‌های عجيب نظم پايه‌ای، اساسی و محدوده ساختار را در سيستم آشوبناك ايجاد می كنند. جاذب های عجیب ساختار فراکتالی دارند. یعنی یک الگوی خاص در مقیاس های مختلف تکرار می شود.

  

رهبری کاریزماتیک، آموزش و تعلیم، و اصول ساختاری حاکم بر یک سیستم نیز نقش جاذب را دارند. حتی خود یک سازمان یا نام تجاری آن (برند مشخص) و منطق راهبردی حاکم بر یک سیستم (که بیشتر از مدل ذهنی جمعی و هویت آن ناشی می شود) نیز نقش جاذب عجیب را دارند. نکته جالب اینجاست که منطق راهبردی حاکم بر یک سیستم بیشتر حالت داستانی و اسطوره ای دارد. یعنی داستان ها و اسطوره ها نیز می توانند نقش جاذب های عجیب را بازی کنند. موضوع راهبردی مهم برای یک سیستم یا سازمان این است که استحکام آن سیستم/سازمان در برابر تغییرات را استحکام جاذب های آن سیستم/سازمان تعیین می کند. چنانچه منطق راهبردی حاکم بر سازمان، رهبری آن، آموزش ها و تعالیم داده شده به کارکنان، اصول اجرایی و ساختاری آن به هر دلیلی نتواند استحکام و پابرجایی خود را در برابر تغییرات حفظ کند و جاذب های دیگر در محیط فعالیت آن سازمان بتوانند پابرجایی خود را حفظ کنند، در آن صورت همه ارزش های موجود در محیط به سمت جاذب های جدید می روند و آن سازمان رو به اضمحلال می رود. پس جاذب ها، تغییر واقعی و قابل رخ دادن را از میان گستره ای از ممکن های موجود تعیین می کنند. به عبارت دیگر، جاذب ها، نیروهای تعیین کننده آینده نیز هستند. می توان حتی چنین ادعا کرد که آینده ها، همواره در بستر جاذب های عجیب بنا می شوند. زمانی که شما چندین سناریو برای آینده یک سیستم بنا می کنید و در نهایت راهبردهای پابرجایی را برای سیستم تدوین می کنید، در واقع جاذب های عجیبی را مهیا کرده اید که منطق راهبردی حاکم بر آن (مدل ذهنی فردی و گروهی آن سیستم) را به سمت آن جاذب ها رهنمون می شوید. حال این که چقدر در تعیین جاذب های عجیب درست عمل کرده اید، یا جاذب های واقعی موجود در محیط فعالیت آن سیستم را شناسایی کرده اید؟ مساله ای جداست.

چنانچه به گفته های اول این بحث رجوع کنیم، در این گفتار مشخص شد که یکسری الگوهای پنهانی همه سیستم های موجود در هستی را به هم مرتبط کرده است. یعنی هیچ رویداد تصادفی و بی قاعده وجود ندارد، نشناختن و عدم درک ارتباطات متقابل بین رویدادها در هستی، ناشی از پیدا نشدن ارتباطات متقابلی است که فعلا از دید بشر پنهان است. نظریه آشوب به ما می گوید که جهان هستی و طبیعت مملو از “تکامل همزمان” و “تعاون و همکاری” است. در نگاه آشوب، رقابت یک مفهوم تقلیل گرایانه است. رقابت و همکاری دو مفهوم جداگانه به صورت “یا این یا آن” نیستند، بلکه به صورت پیچیده ای درهم تنیده اند. نظریه آشوب نافی نگاه “دوگانه گرایانه” است.

سخن آخر این که: چه سیاهچاله در کائنات باشد، چه کهکشان با میلیاردها سیاره و ستاره، چه یک سازمان و برند تجاری خاص باشد و چه مدل ذهنی و باور، چه یک داستان و اسطوره و چه یک الگوی رفتاری مشخص و تکراری باشد، جهان هستی مملو از جاذب ها است. تکامل هستی و زندگی بشر نیز شامل حرکت از جاذبی به جاذب دیگر در یک مسیر آشوبناک است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.