حافظه، دروازه ورود به آینده

در نوشته های قبلی به این موضوع اشاره کردم که آینده پژوهی، علوم شناختی و علوم پیچیدگی و آشوب با هم در ارتباط هستند. آینده پژوهی تعاریف متعددی دارد که توسط محققان حوزه های مختلف ارایه شده اند. در نگاه متخصصان علوم شناختی، آینده پژوهی (تفکر درباره آینده) به توانایی ما در شبیه سازی ذهنی آینده و تجربه آن قبل از رخ دادن، ارجاع داده شده است. یعنی فرد با شبیه سازی ذهنی موقعیتی در آینده و پیامدهای آن، خود را در برابر آن موقعیت آماده تر می کند. در حقیقت نوعی مسافرت ذهنی در بستر زمان به سمت آینده انجام می دهد. حال سوال اصلی اینجاست که مواد اولیه و بلوک های ساختمانی این شبیه سازی ذهنی از کجا تامین می شوند؟ در جواب باید گفت که در هر لحظه ای که شما به آینده و یا حتی گذشته فکر می کنید، تمام محتواهای ذهنی شما در حافظه شماست. یعنی در یک کلام، مواد اولیه و بلوک های ساختمانی شبیه سازی ذهنی از حافظه انسان تامین می شود. حافظه انسان به سه نوع کلی تقسیم بندی شده است. حافظه رویدادی (اپیزودیک)، حافظه معنایی (سمانتیک) و حافظه روندی.

در حافظه رویدادی، فرد تصویر موقعیتی را که در گذشته داشته است، به ذهن می آورد. خانم های ایرانی (و شاید خانم ها در حالت کلی) اساتید حافظه های رویدادی هستند. چرا که اگر از آن ها پرسیده شود که مثلا در عروسی دوستشان 5 سال قبل، فلان فرد چه لباسی پوشیده بود؟ آن ها قادرند رنگ، مدل و سایر مشخصه های لباس فرد مورد نظر را با جزییات دقیق تشریح کنند. حافظه رویدادی بیشتر به تجارب شخصی افراد در مسیر زندگی شان مرتبط است. اما حافظه معنایی، بیشتر به دانش کلی از موضوع مورد نظر مرتبط است. چنانچه فردی به صورت کلی درباره وضعیت شهری که در آن دوران کودکی خود را گذرانده ، صحبت کند (که مثلا شهری با امکانات خوب یا متوسط برای زندگی است)، در واقع از حافظه معنایی خود استفاده می کند. اگر از فرد پرسیده شود که شهر “میانه” در کدام استان ایران قرار دارد؟ آن فرد برای رسیدن به جواب که آذربایجانشرقی است، به حافظه معنایی خود رجوع می کند. نوع سوم، حافظه روندی است که بیشتر به بخشی از حافظه مرتبط است که مسئول فراگیری یک حرفه یا مهارت خاص است. مثلا رانندگی کردن برای افرادی که سال های متمادی اینکار را کرده اند بسیار آسان و خودکار انجام می شود؛ چرا که اقدامات لازم برای هدایت خودرو (کم و زیاد کردن سرعت و دنده ها، تغییر مسیر ها، سبقت ها و غیره) به صورت خودکار از حافظه فرد بازیابی شده و اقدامات انجام می شوند. به هر حال، در شبیه سازی های ذهنی، مواد اولیه اصلی از همین سه نوع حافظه تامین می شوند.

دستگاه fMRI که برای تعیین بخش های فعال مغز در زمان انجام کار ذهنی به کار گرفته می شود.

موضوع جالب این است که مطابق مطالعات عصب شناختی انجام شده با کمک دستگاه های تصویر برداری تشدید مغناطیسی کارکردی (fMRI)، مشخص شده است که فرایند تخیل و شبیه سازی رویدادهای آینده به اکثر فرایندهای عصبی مرتبط در به خاطر آوردن رویدادها (حافظه رویدادی) بستگی دارد. یعنی همان بخش از مغز که مسئول به خاطر آوردن رویدادی در گذشته است، در تخیل و شبیه سازی رویدادهای آینده نیز فعال می شود و شبکه های عصبی فعال شده مغز در طول این دو فرایند نیز در خیلی از جهات، مشابه به هم هستند.

بخش هایی از مغز انسان که مسئول به خاطر آوردن گذشته و شبیه سازی رویدادهای محتمل آینده هستند، یکی هستند.

علاوه بر این مطالعات عصب شناختی، مطالعات دیگری نیز بر روی بیماران مبتلا به فراموشی (آمنزیا) انجام شده است که نشان می دهد، آن ها که در به خاطر آوردن رویدادهای گذشته دچار مشکل هستند، در شبیه سازی و تخیل آینده نیز ناتوان هستند. در یک جمله می توان گفت که یکی از عملکردهای اصلی حافظه انسان (به ویژه حافظه رویدادی) مهیا کردن اطلاعات مورد نیاز برای تخیل و شبیه سازی ذهنی رویدادهای آینده است.

در مسیر این مطالعات، دانشمند سوئدی به نام دیوید اینگوار پا را فراتر گذاشت و مدعی شد که رویدادها و مفاهیم مربوط به آینده نیز همانند رویدادهای گذشته می توانند با جزییات بیشتری به خاطر آورده شوند. دکتر اینگوار به این بخش از مفاهیم و رویدادها، “حافظه آینده” نام نهاد. وی گفت که هر انسانی در مسیر زندگی و در مقاطع زمانی در حال تجربه خود، نسبت به موضوعی که با آن درگیر است، مجموعه ای از رفتارهای مختلف و بدیل را در ذهن خود شبیه سازی می کند و بسته به رویدادی که در واقعیت رخ می دهد، رفتار سازگار با آن رویداد را به اجرا می گذارد. این مجموعه رفتارهای بدیل که در ذهن فرد وجود دارند، در واقع تشکیل دهنده حافظه آینده آن فرد هستند. بنابراین، هر چقدر که فرد موقعیت های زیاد و متفاوتی را در ذهن خود شبیه سازی کرده و رفتارهای متناسب با آن موقعیت ها را در ذهن خود تمرین کند، به گستره بیشتری از رویدادهای محتمل آینده، مهیاتر و آماده تر خواهد بود. حافظه های آینده در واقع همان سناریوهای آینده هستند. با تدوین سناریوهای آینده، افراد، سازمان ها و دولت ها حافظه های آینده خود را تقویت کرده و برای آینده های بیشتری مهیاتر می شوند. نظریه دیوید اینگوار، در واقع زیربنای تفکر درباره آینده و همچنین استفاده از روش سناریونویسی در دنیای کسب و کار و دولت ها است.

به عنوان جمع بندی باید گفت که سیستم حافظه انسان که مسئول به خاطر آوردن تجارب شخصی و سایر دانش های گذشته است، به افراد توانایی تفکر درباره آینده یا مسافرت ذهنی به آینده را نیز می بخشد. در مسافرت ذهنی انسان، چه برای مسافرت به گذشته (به خاطر آوردن) باشد و چه برای مسافرت ذهنی به آینده (شبیه سازی)، سیستم حافظه انسان به طور کامل دخیل است.

شاید در نگاه اول پارادوکسیکال به نظر برسد، اما ما انسان ها در نهایت، آینده را به خاطر می آوریم.  

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.