برای قرن های متوالی فرهنگ های متعددی در جهان کلمات و نوشتن را حدنهایت توصیف هوشمندی انسان تلقی میکردند. به همین خاطر بیشترین تلاش خود را در نوشتن تاریخ و نگارش اسطوره های فرهنگی خود صرف می کردند. این تلاش هم اکنون نیز ادامه دارد. اما بسیاری از این فرهنگ ها قدرت و پتانسیل تصاویر را برای انتقال پیامهای فرهنگی دست کم می گرفتند. تصاویر، توانایی انتقال سریع، عینی و مستقیم پیام ها و کد های فرهنگی را در هر جامعه و سیستمی دارند. تصاویر نیازی به وجود یک زبان خاص ندارند، بلکه آن ها در حقیقت جهانی ترین و قابل دسترس ترین زبان ممکن برای بشریت هستند. چرا که هر انسانی هر تصویری را ببیند، می تواند پیام آن را به صورت مستقیم، سریع و عینی دریافت کند. تصاویر میتوانند حساسیت بینندگان را بسیار بیشتر از متون نوشتاری برانگیزند. نکته مهم در این جاست که مغز انسان قدرت بالایی در پردازش تصاویر دارد. تصاویر بالاترین میزان قدرت تسخیر توجه انسان و حفظ این تسخیررا برای مدت های متوالی دارند. مطالعات متعدد نشان میدهند که انسان ها، تصاویر را 60 هزار برابر سریعتر از متون، مورد پردازش قرار می دهند. مطمئنا، شما تصویر موجود در اول این نوشتار را قبل از رفتن به سمت خواندن متن آن دیدید. تصاویر، نسبت به متون نوشتاری به آسانی به خاطر آورده می شوند و ابزار بسیار قدرتمندی برای یادگیری هستند. بنابراین تصاویر، پتانسیل و قدرت سازماندهی افکار و نمایانگری ممکن های آینده را دارا هستند.
برای یک فرد، جهت گیری های آن فرد به سمت آینده، معمولاً بر اساس تصویری است که وی از آینده دارد و این تصویر، به بخشی از واقعیت های ادراکی آن فرد تبدیل شده است. بنابراین این تصویر مشخص کننده و تعیین کننده رفتارها و تصمیمگیریهای وی در زندگی جاری اوست. تصاویر آینده در واقع منعکس کننده ارزش ها، اهداف و طرح ریزی های افراد یا جامعه هستند و یکی از ابعاد کلیدی تصمیم گیری های آن ها را تشکیل می دهند. فِرد پولاک یکی از اندیشمندان حوزه آینده پژوهی تقریبا ۷۰ سال پیش به اهمیت تصویر آینده پی برده بود. وی کتابی با عنوان “تصویر آینده” نگاشته است که در آن به طور گسترده ای تمدن های مختلف بشری را مورد مطالعه قرار داده است. پولاک بر این عقیده بود که تاریخ، ناشی از درهمکنش اندیشه های اتوپیایی (آرمان شهری) و اندیشه های معاد گرایانه و تصاویری که این دو اندیشه به بشر و جوامع مختلف القا می کنند، پیش می رود. و رابطه بین این تصاویر با فرهنگ های آن ها، نشان دهنده و تعیین کننده ظهور و سقوط تمدن هاست. پولاک درجواب افرادی مثل آرنولد توینبی که نظریه چالش و پاسخ را برای تغییرات تاریخی و فرهنگی ارائه دادهاند، می گوید: “تا زمانی که تصویر یک جامعه از آینده مثبت بوده و همچنان به طور مداوم در حال شکوفایی است، غنچه و گل فرهنگ در آن جامعه همچنان رشد کرده و گلهای رنگارنگ ای را ارائه خواهد داد. اما زمانی که تصاویر آینده شروع به رکود و نزول از لحاظ معنایی کنند و اهمیت خود را از دست دادند، آن فرهنگ دیگر نمی تواند پابرجا باقی بماند. بنابراین سوال اصلی برای یک آینده پژوه باید این باشد که “چطور میتوان ظهور و سقوط یک فرهنگ را بر اساس موفقیت و یا ناکامی تصاویر در حال دگرگونی از آیندهِ آن جامعه تشریح کرد.
پولاک در نهایت به این نتیجه گیری رسید که تصویر آینده در جهان مدرن چندین جابجایی بسیار شدید را تجربه کرده است. این جابجایی های شدید بیشتر ناشی از مرگ ساکت و بی سر و صدای تمامی تصاویر اتوپیایی و معاد گرایانه است. پولاک به این باور رسیده بود که این تناقض در نهایت باعث گذشتن انسان از دوره ای مدرن به یک دوره فرامدرن شده است. در نگاه پولاک، این دوره آخرینِ زمان برای بشر است، چرا که تمامی تصاویر آینده بشری تخریب خواهند شد. وی بر این باور بود که برای اولین بار در تاریخ بشر و همچنین تمدن غرب هیچ نوع اراده ای برای شناسایی و معرفی و یا شناخت تصاویر جدید آینده وجود ندارد.
در حقیقت بر خلاف همه دوره های گذشته، در دوره جدیدی که بشر به آن وارد شده است نوعی حمله خشن به تصویر آینده جهان مدرن رخ داده است و به خاطر همین در قرن بیستم بشر به صورت فعالانه به سمت یک جامعه و تمدن بی آینده در حال حرکت است. البته باید گفت که پولاک در دهه ۵۰ میلادی یعنی زمان بسیار اندکی بعد از پایان جنگ جهانی دوم و ظهور و صعود فلسفه هایی مانند اگزیستانسیالیسم به این نتیجه رسیده بود. و در حقیقت نگاه بسیار منفی وی به آینده بشر، ناشی از پوچ گرایی فلسفههای اگزیستانسیالیستی حاکم در آن دوره بوده است. به هر حال پولاک تعریفی از تصویر آینده ارائه داد. در نگاه وی، تصویر یک شخص از آینده، معمولاً از ادراک متفاوت، محدود به زمان و ارزش آن فرد ساخته می شود، که در زمان دگرگونی می تواند به صورت همزمان با تصاویر جدید و در حال خلق به صورت متناقض نمایی وجود داشته باشد. این تصاویر آینده در واقع مشخص کننده انتخاب های فرد در زمان حال می باشند که بطور تعیینکنندهای در شکل دادن به آینده دخیل هستند. تصاویر آینده معمولاً در محیط های اجتماعی شکل گرفته و یا از آن تاثیر می پذیرند. آموزش و پرورش، سنتها، ارزشها، نگرشها، رسانه ها، ادبیات، داستان ها، و … همگی مشخص کننده تصاویر آینده هستند.
وجود تناقض و تنش در یک جامعه در حقیقت ریشه در تصاویری دارد که بخش های مختلف آن جامعه نسبت به آینده دارند و این تصاویر در حقیقت اساس تفسیر آنها از واقعیت های زمان حال را شکل می دهد. وجود همزمان تصاویر متناقض و متضاد از آینده و در نتیجه تفاسیر متضاد و متناقض از واقعیت های جاری، بازتاب دهنده تغییرات فرهنگی و اجتماعی-اقتصادی آن جامعه است. تصاویر را می توان برای ایجاد دینامیسم مشخص با جهت مشخص در مسیر جوامع مختلف بشری که زبان مشترکی ندارند، استفاده کرد. بنابراین تصاویر ابزارهایی بسیار مهم وهم سطح با نظریه های آینده پژوهی هستند. تصاویر می تواند ابزار و یا موضوع یک مطالعه و یا حتی خروجی و نتیجه یک مطالعه آینده پژوهی باشند. امروزه تصاویر به عنوان منابع قابل اتکاء خلق روایت هایی با تاثیرات بالا و همچنین قدرت دگرگونی عظیم شناخته می شوند. در نهایت باید گفت که آینده پژوهی نوعی دادن شانس زندگی به تصاویر است.