“بزرگترين خطر در دنياي پرآشوب و متلاطم امروزي، خود آشوب نيست، بلكه اقدام بر اساس منطق هاي ديروزي است“- پیتر دراکر
آینده یک مفهوم انتزاعی است که بشر توسط آن یک نظم سمبولیک به زمان حال و مفهومی به تلاش های گذشته خود می بخشد. اغلب راهبرد بشر، متمرکز به نظم دهی به فعالیت های زمان حال در بافتار تجارب گذشته و اهداف آینده است. آگاهی انسان از آینده قسمتی از هشیاری انسان از زمان، و آگاهی های گذرای آن از گذشته، حال و آینده است. آگاهی انسان از آینده شامل توانایی های عادی وی در پیش بینی و تخیل آینده برای داشتن بیم ها وامیدها درباره آن و شناخت اهداف و برنامه ریزی برای آینده است. این نوع آگاهی شامل، تفکر درباره آینده، ارزیابی حوادث ممکن و مختلف، انتخاب ها و داشتن احساس، انگیزه و خلق و خوی نسبت به آینده است. آگاهی از آینده، همچنین شامل دسته کاملی از ایده ها، چشم اندازها، نظریه هایی است که انسان نسبت به آینده دارد. به طور کلی می توان چنین جمع بندی کرد که آگاهی از آینده به عنوان دسته کامل و یکپارچه ای از توانایی های روانشناختی، فرایند ها و تجاربی است که بشر برای سروکار داشتن و درک آینده از آن ها استفاده می کند.
توانایی های روانشناختی و مطرح در آينده پژوهي شامل ادراک، یادگیری، حافظه، تفکر و تکلم است. در دنياي برنامه ريزي هاي بلند مدت كه شركت ها و سازمان هاي فعال در صنعت نفت و انرژي در صف اول آن قرار دارند، آينده پژوهي يك ضرورت انكار ناپذير است. شركت نفتي شل طلايه دار استفاده از تكنيك هاي آينده پژوهي، به خصوص برنامه ريزي بر پايه سناريوها، در برنامه ريزي هاي بلند مدت خود است. افراد یک سازمان، داستان ها و روایت هایی از آن سازمان را بازگو می کنند و بدین وسیله رویدادهای آینده را با طرح های مد نظر خود می آمیزند. با این کار، فضای شبیه سازی شده از برنامه های آینده خود تهیه کرده و سعی در شکل دهی به آینده های تصویر شده با اعمال خود می کنند. داستان هایی که اعضای یک سازمان تعریف می کنند، حاوی حافظه این افراد از رویدادها و توجه به هر آنچه که در محیط فعالیت آن ها نمایان شده و همچنین انتظارات این افراد از چگونگی ظهور یافتن رویدادهای آینده است. طرح ممزوج شده دریک داستان، اهداف، مقاصد، ابتکارها، اقدامات، پیامدهای خواسته و ناخواسته، علت ها و غایت ها را درون یک واحد زمانی گذرا، به صورت یکجا و یکپارچه می نمایاند. برنامه ریزی برپایه سناریوها بر این پیش فرض بنا شده است که دانش یک فرایند اجتماعی، تاریخی و زبانشناختی است. بسیاری با تکیه بر پارادایم مدرنیستی چنین اظهار می کنند که دانش بیان شده بوسیله داستان ها، زمانی مشروع هستند که داستان های دقیقی درباره واقعیت باشند و واقعیت را در یک اسلوب تقدیرگرایانه بیان کنند. اما در برنامه ریزی برپایه سناریوها، داستان های یک سازمان، روشی برای نظم دهی به ارتباطاتی است که در این ارتباطات، افراد، فضا-زمان تصوری برای خود و سازمان شان تولید می کنند. این داستان ها که در فضا و زمان تصوری تبیین می شوند، درباره واقعیت هاست و نه یک واقعیت؛ و زبان در برنامه ریزی برپایه سناریوها، تنها یک لفظ، برای نمایاندن واقعیت نیست، بلکه شکل دهنده به واقعیت هم هست. برنامه ریزی برپایه سناریوها حرکتی در جهت فهمیدن این موضوع است که”چگونه فضای ممکن ها برای یک سازمان با زبان تاویلی/تفسیری موجود برای افراد آن سازمان محدود می شود“؛ و روشی است برای کم کردن این محدودیت ها.
سناریو ها که محصول نهایی این روش برنامه ریزی هستند، فضای مباحثه ای مهیا می کنند که در مسیر زمان، جریان یافته، و این اجازه را به افراد سازمان برای تفسیر و بازتفسیر و به مذاکره گذاشتن حافظه های خود (به ویژه حافظه های آینده خود) و پیش بینی رویدادهای آینده می دهد. فضای مباحثه سازمانی، سعی در نمایاندن این موضوع دارد که چگونه بازیگران مختلف و مطرح در عرصه آینده، با شبکه ای از هویت های چندگانه در فضا-زمان مورد نظر، می توانند موجود باشند. برنامه ریزی بر پایه سناریوها با ترکیب “تصور کردن” با “منطق”، آینده های باور کردنی را به تصویر می کشد که تصمیم های افراد در آن آینده ها به منحصه ظهور خواهند رسید. با چنین ابزاری، سازمان ها، تصمیم هایی با مقیاس پشیمانی بسیار کم می گیرند و برای گستره وسیع تری از آینده آماده تر می شوند. برنامه ریزی بر پایه سناریو ها ابزاری برای غلبه بر آینده است.
English
